کد مطلب:149228 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

شرایط تقدس یک نهضت
اولین شرط تقدس یك نهضت این است كه منظور و هدف آن نهضت، شخصی و فردی نباشد، بلكه كلی، نوعی، انسانی باشد. یك وقت یك كسی نهضت می كند به خاطر شخص خودش. یك وقت كسی نهضت می كند به خاطر اجتماع، به خاطر انسانیت، به خاطر حقیقت، به خاطر حق، به خاطر توحید، به خاطر عدالت و مساوات، نه به خاطر خودش، و در واقع به خاطر همه ی انسانها. در آن وقتی كه او نهضت می كند، دیگر خودش، خودش به عنوان یك فرد نیست، اوست و همه ی انسانهای دیگر. به همین جهت كسانی كه در دنیا، حركاتشان، اعمالشان، نهضتهایشان به خاطر شخص خودشان نبوده است. بلكه به خاطر بشریت بوده است. به خاطر انسانیت بوده است، به خاطر حق و عدالت و مساوات بوده است، به خاطر توحید و خداشناسی و ایمان بوده است، همه ی افراد بشر آنها را دوست دارند. همه می گویند: «حسین منی و انا من حسین». همین طوری كه پیغمبر فرمود: «حسین منی و انا من حسین» ما اینطور می گوییم: «حسین منا و نحن من حسین» چرا؟ می گوییم برای اینكه حسین در سال 1328 سال پیش برای ما و به خاطر ما و به خاطر همه ی انسانهای عالم قیام كرد؛ قیامش قیام مقدس و پاك بود و از منظورهای شخصی بیرون بود.

شرط دوم اینكه قیامی مقدس باشد این است كه آن قیام با یك بینش و درك قوی و با یك بصیرت نافذ توأم باشد؛ یعنی چه؟ یك وقت هست مردمی، اجتماعی، خودشان در غفلتند، بی خبرند، نمی فهمند، جاهلند؛ یك آدمی پیدا می شود بصیر، چیز فهم، با درك، درد این مردم را از خود این مردم صد درجه بهتر می فهمد، دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می فهمد. در وقتی كه دیگران هیچ نمی فهمند و هیچ چیز را درك نمی كنند، در ظاهر هم نمی بیند و به اصطلاح آن چیزی را كه مردم دیگر در آینه نمی بینند او در خشت خام می بیند، قیام و نهضت می كند. پنجاه سال می گذرد، تازه ملت بیدار می شوند كه فلان شخص قیام كرد، حركت كرد، فلان اقدام را


كرد، نهضت كرد چون منظورهای مقدسی داشت، ولی ما در سی سال پیش و پدران ما در پنجاه سال پیش ارزش این [كار] را درك نمی كردند.

مثلا مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی كه در حدود هفتاد سال پیش (ظاهرا فوت این مرد در 310 است، 14 سال قبل از مشروطیت) قیام كرد و یك نهضت اسلامی در كشورهای اسلامی بپا كرد، شما امروز كه تاریخ این مرد را می خوانید، می بینید این مرد واقعا غریب و تنها بوده است. درد این ملت مسلمان را احساس می كرد، دوای این ملت مسلمان را احساس می كرد، ولی خود ملت نمی فهمید، خود ملت به او دهن كجی می كرد، خود ملت او را مسخره می كرد، ملت از او حمایت نمی كرد (ارید حیاته و یرید قتلی - عبیرك من خلیلك من مرادی.) اما هفتاد سال گذشته است، تاریخ پشت سر تاریخ [نوشته می شود.] وقتی كه درست زوایای تاریخ روشن می شود، می بینیم عجب! این مرد چه چیزهایی را در آن روز می فهمیده كه اكثریت نود و نه درصد ملت ایران نمی فهمیده اند. شما لااقل آن دو نامه ای را كه این مرد بزرگ، یكی به مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بزرگ (اعلی الله مقامه) نوشته است و یكی هم به عموم علمای ایران به عنوان یك متحد المآل، مثلا یكی برای مرحوم حاج شیخ محمدتقی بجنوردی در مشهد، یكی برای فلان عالم بزرگ در اصفهان و یكی برای فلان عالم بزرگ در شیراز، این نامه ها را بخوانید، ببینید این مرد چقدر خوب می فهمیده است، چقدر درك می كرده است! استعمار را چقدر خوب می شناخته است و چقدر خوب در صدد بیدار كردن این ملت بوده است! بگذرید از این مزخرفاتی كه بعضی از ابزارهای استعمار هنوز هم دارند می گویند، دیگر این حناها رنگ ندارند. این نهضت، مقدس است چون مردی در زمانی پیدا می شود، در پشت این ظواهر حقایقی را می بیند كه مردم عصر خودش نمی فهمیدند و درك نمی كردند.

نهضت حسینی چنین نهضتی است، امروز است كه ما درست می فهمیم حكومت یزید یعنی چه، معاویه چه كرد و نقشه ی امویها چه بود؟ ولی صدی نود و نه ملت مسلمان در آن روز درك نمی كردند، مخصوصا با نبودن وسائل اطلاعاتی كه امروز هست و در گذشته نبود. همان مردم مدینه درك نمی كردند. مردم مدینه روزی فهمیدند یزید چه كسی است و خلافت یزید یعنی چه كه حسین بن علی كشته شد. بعد كه حسین بن علی كشته شد، اینها تكان خوردند: چرا حسین بن علی كشته شد؟ یك هیئت اعزامی از اكابر مردم مدینه به شام فرستادند. در رأسشان مردی است به نام عبدالله بن حنظله ی=


غسیل الملائكه. اینها وقتی فاصله ی میان مدینه و شام را طی كردند و به دربار یزید رفتند و مدتی ماندند، تازه فهمیدند قضیه از چه قرار است.. وقتی كه برگشتند مردم گفتند چه دیدند؟ گفتند: این قدر ما به شما بگوییم در مدتی كه ما در شام بودیم می گفتیم خدایا نكند كه از آسمان به سر ما سنگ ببارد. گفتند چه خبر بود؟ گفتند ما با خلیفه ای روبرو شدیم كه شراب را علنی می خورد، قمار می كرد، سگبازی می كرد، یوزبازی می كرد، میمون بازی می كرد، حتی با محارم خودش هم زنا می كرد. بعد برای اینكه ثابت كنند كه از روی حقیقت می گفتند، همان عبدالله بن حنظله ی غسیل الملائكه هشت پسر داشت، رو كرد به مردم مدینه و گفت مردم مدینه! من چیزی فهمیدم، شما قیام بكنید یا نكنید من قیام می كنم ولو با همین هشت پسر خودم باشد، و همین طور هم بود، در قیان حره علیه یزید، این هشت پسرش را قبل از خودش [به میدان] فرستاد و شهید شدند، بعد خود این مرد شهید شد. این عبدالله بن حنظله ی غسیل الملائكه سه سال پیش از آن، كه ابا عبدالله از مدینه خارج می شد، آن روزی كه حسین می گفت: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» [1] (من می دانم اگر یزید خلافت اسلامی را به دست بگیرد چه بر سر اسلام می آید) كجا بود؟ آن روز نبود؛ باید حسینی كشته بشود، جهان اسلام تكان بخورد تا تازه آقای عبدالله بن حنظله ی غسیل الملائكه و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه و در كوفه و در جاهای دیگر چشمهایشان را بمالند و باز كنند، بگویند حسین حق داشت كه چنین حرفی زد.

شرط سوم اینكه یك نهضت مقدس باشد این است كه تك و فرد باشد، یعنی برقی باشد كه در یك ظلمت كامل بدرخشد، ندایی باشد در میان سكوتها، حركتی باشد در میان سكونتهای مطلق؛ یعنی در یك شرایط كه خفقان به طور كامل حكمفرماست، تمام مردم دیگر قدرت حرف زدن ندارند، تاریكی مطلق، یأس مطلق، ناامیدی مطلق، سكوت مطلق، سكون مطلق است، یكمرتبه یك مرد پیدا می شود، این سكوتها را می شكند، این سكونها را از میان می برد، حركتی می كند، برقی می شود و در میان یك ظلمت می درخشد، تازه دیگران پشت سرش راه می افتند. آیا نهضت حسینی اینچنین بود یا نبود؟ اینچنین بود.

امام حسین چنین نهضتی كرده است. امام حسین در این نهضت چه هدفی داشت؟


ما بعد هم می بینیم ائمه ی دین گفته اند عزای چنین حسینی و چنین حادثه ای تا ابد باید زنده بماند. حسین چه هدفی از این نهضت داشت؟ ائمه ی اطهار چرا این همه اصرار داشتند كه عزای حسین زنده بماند؟ ایندو را ما می خواهیم بفهمیم.

اما حسین چرا نهضت كرد؟ چه احتیاجی دارد كه ما بخواهیم از خودمان دلیل ذكر كنیم؟ حسین بن علی خودش دلیل نهضتش را بیان كرد، نه یك جا، نه دو جا و نه ده جا. اگر نگفته بود ما حق داشتیم از پیش خودمان ببافیم. فرمود: «انی ما خرجت أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی» در كمال صراحت می گوید دنیای ما را مفاسد گرفته است، امت جدم فاسد شده اند، قیام كردم برای اصلاح، من یك مرد اصلاح طلبم، «ارید ان آمر بالمعروف و أنهی عن المنكر و اسیر بسیرة جدی و أبی» [2] هدفی جز امر به معروف و نهی از منكر ندارم. امام حسین هدف نهضت خودش را روشن كرده است، در كمال روشنایی. همچنین فرمود: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا» [3] پس خودش بیان كرده است.


[1] اللهوف، ص 11.

[2] مقتل الحسين، ص 156.

[3] بحارالانوار، ج 44 / ص 381.